در ام پی فور عضو شوید برای ثبت دیدگاه، اشتراک کانال ها و ویدیوها.
mali2000کاربر mali2000
داستان های فارسیکانال داستان های فارسی
مرد بازرگانی یک طوطی زیبا داشت و آن را در قفسی زندانی کرده بود. بازرگان قصد سفر به هندوستان داشت. از روی بخشندگی و سخاوت به هر کدام از کنیزان و غلامانش گفت: که از سفر به هندوستان چه سوغاتی برایت بیاورم؟ هر کدام از آنها درخواست چیزی کرد و آن بازرگان نیکو خصال به همه آنها وعده داد که آنچه که خواسته اند را برایشان می آورد.
تا اینکه نوبت به طوطی رسید