سرویس اشتراک ویدیو ام پی فور

برای افزودن به لیست علاقه مندی باید وارد حساب کاربری شوید.

ورود به حساب کاربری

بستن

بله خیر

ام پی فور را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید.

پخش بعد از 8

شعر فتح باغ با صدای فروغ فرخزاد

3,626 بازدید9 سال پيش
  • 2 می پسندم
  • اشتراک گذاری
  • افزودن به لیست پخش
  • گزارش تخلف
  • نشان گذاری
shekar.khanoom

shekar.khanoomکاربر shekar.khanoom

شکر خانمکانال شکر خانم

آن کلاغی که پرید
از فراز سر ما
و فرو رفت در اندیشه ی آشفته ی ابری ولگرد
و صدای اش هم چون نیزه ی کوتاهی ، پهنای افق را پیمود
خبر ما را با خود خواهد برد به شهر
همه می دانند
همه می دانند
که من و تو از آن روزنه ی سرد عبوس
باغ را دیدیم
و از آن شاخه ی بازیگر دور از دست
سیب را چیدیم
همه می ترسند
همه می ترسند
اما من و تو
به چراغ و آب و آیینه پیوستیم
و نترسیدیم.
سخن از پیوند سست دو نام
و هم آغوشی در اوراق کهنه ی یک دفتر نیست
سخن از گیسوی خوش بخت من است
با شقایق های سوخته ی بوسه ی تو
و صمیمیت تن هامان ، در طراری
و درخشیدن عریانی مان
مثل فلس ماهی ها در آب
سخن از زندگی نقره یی آوازیست
که سحرگاهان فواره ی کوچک می خواند
ما در آن جنگل سبز سیال
شبی از خرگوشان وحشی
و در آن دریای مضطرب خون سرد
از صدف های پر از مروارید
و در آن کوه غریب فاتح
از عقابان جوان پرسیدیم
که چه باید کرد
همه می دانند
همه می دانند
ما به خواب سرد و ساکت سی مرغان ، ره یافته ایم
ما حقیقت را در باغچه پیدا کردیم
در نگاه شرم آگین گلی گم نام
و بقا را در یک لحظه ی نامحدود
که دو خورشید به هم خیره شدند
سخن از پچ پچ ترسانی در ظلمت نیست
سخن از روزست و پنجره های باز
و هوای تازه
و اجاقی که در آن اشیا بیهده می سوزند
و زمینی که ز کشتی دیگر بارور است
و تولد و تکامل و غرور
سخن از دستان عاشق ماست
که پلی از پیغام عطر و نور و نسیم
بر فراز شب ها ساخته اند
به چمن زار بیا
به چمن زار بزرگ
و صدای ام کن
از پشت نفس های گل ابریشم
هم چنان آهو که جفت اش را
پرده ها از بغض پنهانی سرشارند
و کبوترهای معصوم
از بلندی های برج سپید خود
به زمین می نگرند ...

نمایش بیشتر
0 دیدگاه
0 دیدگاه ثبت نظرات بیش از حد مجاز است، چند دقیقه بعد ثبت کنید.
تصویر پیش فرض کاربر

اشتراک گذاری

  • کد ویدیو
  • واتس اپ
  • تلگرام
  • فیسبوک
  • توییتر
  • لینکدین

کد ویدیو

copy

گزارش تخلف

متن گزارش:

ثبت

تکرار پخش