در ام پی فور عضو شوید برای ثبت دیدگاه، اشتراک کانال ها و ویدیوها.
ramezanکاربر ramezan
برنامه ماه عسل 95کانال برنامه ماه عسل 95
علیخانی در ادامه ضمن تشکر از تک تک مخاطبان و پخش پشت صحنه دیروز، از گروه سوژه یاب «ماه عسل» یاد کرد و پس از آن از مهمانان امروز برنامه اش دعوت کرد تا به صحنه «ماه عسل» پای بگذارند. خانواده حیدری از شهر رفسنجان مهمان امروز «ماه عسل» شدند. علیخانی به خاطر زمان برنامه از همان ابتدا به سراغ موضوع برنامه رفت.
ماجرا از این قرار بود که خانم حیدری، دختر خانه بود و به قول خودش آرام نشسته بود در کنار پدر و مادر، که خبر می دهند خواستگاری پیدا شده آن هم از هندوستان. همین موضوع باعث می شود که از همان ابتدا خانواده، با این ازدواج مخالفت کنند.
علیخانی در ادامه ضمن تشکر از تک تک مخاطبان و پخش پشت صحنه دیروز، از گروه سوژه یاب «ماه عسل» یاد کرد و پس از آن از مهمانان امروز برنامه اش دعوت کرد تا به صحنه «ماه عسل» پای بگذارند. خانواده حیدری از شهر رفسنجان مهمان امروز «ماه عسل» شدند. علیخانی به خاطر زمان برنامه از همان ابتدا به سراغ موضوع برنامه رفت.
ماجرا از این قرار بود که خانم حیدری، دختر خانه بود و به قول خودش آرام نشسته بود در کنار پدر و مادر، که خبر می دهند خواستگاری پیدا شده آن هم از هندوستان. همین موضوع باعث می شود که از همان ابتدا خانواده، با این ازدواج مخالفت کنند.
«مسافری از هند»؛ از مسلمانی تا جانبازی دعوت علیخانی از سردار سلیمانی برای حضور در «ماه عسل»
علیخانی در اینجا از خانم حیدری می پرسد که در آن زمان چه تصوری از هند داشته؟ آیا اصلا شناختی از این کشور و مردمش داشتند یا نه؟
خانم حیدری در جواب می گوید: من هیچ شناختی نداشتم و در آن زمان حتی فیلم هندی هم ندیده بودم. نهایتا با اصرار ایشون برای این وصلت و البته ضمانت عموی من، این اتفاق افتاد و ما دوسال بعد از انقلاب اسلامی ایران، ازدواج کردیم
اما تا به اینجای قصه، از زبان خانم حیدری بود. بعد از آن علیخانی دعوت کرد از آقای حیدری. آقای حیدری هندوستانی که دست تقدیر پای او را به ایران باز می کند. از آنجایی که آشنایی در ایران داشته، از طریق او به رفسنجان می رود و آنجادر یک تراشکاری مشغول کار میشود.
آقای حیدری که هنوز هم آنچنان به زبان فارسی مسلط نشده در ادامه این داستان می گوید: بعد از مراجعه به کتابخانه رفسنجان و خواندن ترجمه انگلیسی قرآن، علاقهمند شدم که مسلمان شوم و طی صحبت هایی که داشتم در مسجد جامع رفسنجان در کنار اهالی این شهر شهادتین را به کمک شیخ عباس پور محمدی گفتم.
نکته جالب برنامه امروز این بود که شیخ عباس پور محمدی، پدر آقای پور محمدی مدیر شبکه سه سیما است که علیخانی در اینجا اظهار داشت: روح آقای پور محمدی هم از این داستان خبر ندارد؛ انشالله که پدرشان سالم و سلامت باشند.
حیدری ادامه داد: بعد از مسلمان شدن کار خود را ادامه میدادم و با توجه به اینکه در خانه عموی همسرم زندگی میکردم، به او علاقمند شدم و پس از یک سال و نیم خواستگاری، ازدواج کردیم.
زندگی به همان روال ادامه داشت تا اینکه با جمله ای که از امام خمینی (ره) شنیدم، ترغیب شدم به جنگ بروم و خواستم کمکی برای ایرانیان باشم و برای همین، هفت بار به جبهه رفتم .
علیخانی در اینجا، به اینکه حیدری در لشکر ثارالله رفسنجان بوده اشاره کرد که سردار سلیمانی هم در این لشکر حضور داشت و علیخانی برای چندمین بار از سردار سلیمانی تشکر کرد و از ایشان برای حضور در برنامه «ماه عسل» دعوت کرد و گفت: ما دوست داریم یکی از قهرمانان کشورمان در برنامه «ماه عسل» حضور پیدا کند.
حیدری در ادامه درباره حضور خود در جبهه گفت: با توجه به اینکه زبان فارسی بلد نبودم و دست و پا شکسته حرف می زدم، و خب رنگ پوستم هم تیره بود، چند باری به خاطر همین موضوع از طرف نیروهای خودی اسیر شدم و هربار می گفتم، من عراقی نیستم بلکه هندی ام و برایشان توضیح می دادم.
بعد از رفت و برگشت رسانه ای، یکی از فرماندهان زمان جنگ در برنامه حاضر شد و درباره مهمان امروز صحبت کرد و گفت: با توجه به لهجه جالب آقای حیدری همه دوست داشتند، در گردان آنها باشند تا اینکه شهید محمد زینلی ایشان را دیدند و به گردان ما آمدند.
حیدری ادامه داد: در یکی از عملیات ها از ناحیه دو پا جانباز شدم. حتی موجی هم شدم و تا اواخر جنگ نیز در جبهه حضور داشتم.
از نکات مهم این برنامه این بود که هنوز در طول این سال ها آقای حیدری، جانباز هندی کارت ملی و شناسایی ندارد اما با تمام این ها به قول خودش چون در ایران زندگی می کند ایران را کشور خودش می داند و در بازی های متقابل ایران و هند، طرفدار تیم ایران است