در ام پی فور عضو شوید برای ثبت دیدگاه، اشتراک کانال ها و ویدیوها.
snow_in_headphonesکاربر snow_in_headphones
snow_in_headphonesکانال snow_in_headphones
[ترجمه ی آهنگ «بچه ی برفی» از دِ ویکند]
[قسمت ۱]
وقتی شونزده سالم بود دعا می کردم
اگه نمی تونستم موفق بشم احتمالاً رگ مچمو می زدم
برای این که راهو اشتباه نرم کابوسام رو به رویاهای بزرگ تبدیل کرم
من و همه رفیقام تو ماشینای خفن اینور اونور میریم با این که فقط شیش تاییم
وقتی رفیقام داشتن با شش نت مینواختن من داشتم نت ها رو میخوندم
حتی قبل از این که ساعتای خفن دستم کنم هم تو کار یخ و برف یعنی کوکائین بودم
من علفو میکشیدم،منو مث دیزی گیلسپی گیج میکرد
ما هیچ خونه ای نداشتیم و تو کوچه پس کوچه ها زندگی میکردیم
تو نمیتونستی منو پیدا کنی انگار جیمی هوفا بودم
دخترایی که روی کاورای مجله میرن یهویی میان تو خونه ام انگار صفحه های پاپ آپ ان
همه ی پولامو روی رفیقام که بالاشون آوردم خرج میکنم
وقتی برادرام زندان رفتن از خانواده هاشون مراقبت کردم
من به هیچی اعتقاد نداشتم
دو لیوانه لین میخوردم
حتی نمیتونستم نفس بکشم و
واسه پول خیلی بدبختی کشیدم
ماموریتم این بود که به کالیفرنیا برسم ولی الان دارم ازینجا میرم
[هم خوان]
میرم، میرم به درون شب
حالا رفیقتون داره میره، میره
میره به درون شب، اوه
[قسمت ۲]
اون عاشق صداهای آینده نگرانه ی من درون فضاپیما هست
سکس آینده نگرانه، بهش فیلیپ کِی دیک دادم
اون به مردی احتیاج نداره، اون کسیه که یه مرد بهش نیاز داره
پس من هر روز عاشقش میشم
ما تو کوچِلا داشتیم دیونه می شدیم
چند تا اِم رو هم گذاشم انگار شِیدی بودم
حالا تو محله ترایبکا هستم انگار جی زی ام
یه جوری با سورایاما حال می کنم انگار بهم پول میده
تازگی یه قرارداد با مرسدس بستم
مجبورم میکنه مثل سوِی زی کارای زشت کنم
همه ی الماسام مثل سوِی زی میرقصن
همه ی الماسام مثل سوِی لی میترکونن
جت خیلی بزرگه، یه تجارت و یه مربی دارم
همیشه تو جاده بودم، لباسای لویی ویتان میپوشم، رفیق
و برای اون پول بدبختی کشیدم
ماموریتم این بود که به کالیفرنیا برسم ولی الان دارم ازینجا میرم
[هم خوان]
میرم، میرم به درون شب
حالا رفیقتون داره میره، میره
میره به درون شب، اوه
[پل]
ویلای بیست میلیونی، هیچ وقت توش زندگی نکردم
یه استخر بدون لبه دارم که هیچوقت توش نپریدم
حتی همسایه هام هم سوپر استارن
پاپاراتزی سعی داره مچ منو بگیره و
تور گذاشتن مسافرت منه
هر ماه یه اتهام بهم میزنن
تنها چیزی که من بهش فوبیا دارم باختنه!
هیچ وقت خدا بهم صبر نداد
[هم خوان]
پس یه سیاه میره، میره، میره به درون شب
حالا یه سیاه داره میره، میره
میره به درون شب، اوه