در ام پی فور عضو شوید برای ثبت دیدگاه، اشتراک کانال ها و ویدیوها.
فیلیپ لام: وداع مرد آرام، خداحافظی مرد طوفان
حمیدرضا صدر به بهانه وداع فیلیپ لام به سوی ناشناخته ای از شخصیت او پرداخته، به بخش طوفانی اش...
از آن بازیکنانی بود که چهره رسانه ای نداشت. بی آب و تاب بازی می کرد و بی رنگ و لعاب از برابر دوربین ها می گذشت. شبیه پسر بچه های ساده ای بود که پس از مدرسه یکراست راهی خانه می شوند. جایی که او بود همیشه بازیکنان پر سرو صدایی دیگری بودند تا دوربین ها و قلم ها را به سوی خود برگردانند. جوایز یوفا و فیفا اهمیتی به "دیرپایی" و "ثبات" نمی دادند و بازیکنی مثل او را نادیده می گرفتند. فیلیپ لام جوری بازی می کرد که به نظر می رسید فوتبال چقدر ساده است. جوری دفاع می کرد که دفاع کردن آسان به نظر می رسید. نوعی کمال بی تفخر داشت. آرامشی در بازی اش جاری بود که تیم را به توازن فرامی خواند. حتی وقتی گل می زد، مثل گشودن دروازه کاستاریکا پنج دقیقه پس از آغاز جام جهانی 2006 با آن شوت از راه دور معرکه، از عنصر "غیرمنتظره بودن" فاصله می گرفت.
ابتدا مهاجم بود و سپس بدل شد به مدافع کناری. می گفتند سال 2003 که نوزده ساله بود، هرمان گارلند مربی تیم دوم بایرن مونیخ به فلیکس ماگات زنگ زد و گفت "جوان معرکه ای داریم که پانزده ساله به نظر می رسد، ولی مثل سی ساله ها بازی می کند". ماگات پرسید "در چه پستی؟" و گارلند جواب داد"دفاع راست، دفاع چپ، جناح راست میانه میدان و همین طور هافبک دفاعی". لام راهی اشتوتگارت شد و در لیگ قهرمانان برابر منچستر یونایتد پا به ویترین بزرگ گذاشت و برای اولین بار او را دیدیم. برابر رایان گیگز، وین رونی، روی کین و پل اسکولز و رود فن نیستلروی. اشتوتگارت 1-2 یونایتد را شکست داد و آلکس فرگوسن زبان به تحسین لام گشود.
او به بایرن بازگشت و از 2005 مسیر صعودی را پیمود و سرانجام به عنوان کاپیتان بایرن مونیخ سه گانه رویایی 13-2012 را به چنگ آورد و به عنوان کاپیتان تیم ملی آلمان جام جهانی 2014 را فتح کرد. در کتاب "محرمانه پپ" آمده دستیار گواردیولا، دومنک تارنت طی سوپرکاپ 2013 اروپا برابر چلسی پیشنهاد کرد لام از دفاع راست نقش هافبک دفاعی برابر مدافعان را بگیرد و لام برابر بواتنگ و دانته قرار گرفت و بایرن آن دیدار را با پیروزی سپری کرد. گواردیولا اعتقاد داشت لام می تواند نقش هافبک مخرب را بازی کند. اعتقاد داشت لام می تواند از توپ محافظت کرده و برابر آماج حمله ها بایستد. پپ او را باهوش ترین بازیکنی خواند که در تیم هایش به میدان رفته اند. لام در جام جهانی پیش از سه دیدار آخر در میانه میدان بازی کرد و وقتی به صف مدافعان پیوست آلمان فقط یک گل طی پیروزی 7-1 برابر برزیل دریافت کرد.
تفاوت ظاهری اش با کاپیتان های آلمانی - بکن بائر، فوکتس، رومنیگه، ماتیوس، افنبرگ، کان و بالاک - رهبری آرام و حسابگرانه ای بی اعتنا به درگیری های جسمی بود. با این وصف پشت چهره "فیلیپ بیش از حد آرام" شخصیت دیگری نهفته بود: آدم صریحی که پرده ها را بی پروا کنار می زد و کاستی ها را به رخ می کشید. او هیئت مدیره بایرن را مصاحبه جنجالی اش در 2009 مردانی بدون "نقشه راه" و بدون "فلسفه تعریف شده" خواند. آنهایی که نمی دانند چه بازیکنانی را باید به چه دلیلی بخرند. ولی طوفان بزرگ لام سال 2010 از راه رسید. با کتابی که تحت عنوان "تفاوت زیر پوستی: چگونه می توان یک بازیکن برجسته شد" راهی بازار کرد.
او در بخش هایی از کتاب در باره خودش حرف زد، ولی در بخش های دیگری به خیلی ها تاخت. بی پروا، بی ملاحظه، بی تعارف. به یورگن کلینزمن، به رودی فولر، به لویی ون گال و به فلیکس ماگات. نوشت بازیکنان بایرن پس از دو ماه دریافتند کلینزمن حرفی برای گفتن نداشت. نوشت کلینزمن صرفا از اهمیت آمادگی جسمی حرف می زد و نمی توانست وارد مجادلات تاکتیکی شود. نوشت کلینزمن در رختکن فقط جمله "باید گل بزنید" را تکرار می کرد. نوشت در عصر کلینزمن خود بازیکنان بودند که در باره نقشه بازی ها حرف می زدند. نوشت ونگال نمی خواست قبول کند آن چه به عنوان فلسفه اش ابراز کرده فقط جمله پردازی بوده. نوشت تمرینات فولر در تیم ملی یک ساعته بود و و بازیکنان سرشان را به بازی های کامپیوتری گرم می کردند. نوشت فولر نه بازی های حریفان را برای شان تحلیل می کرد و نه از نقشه های تاکتیکی حرف می زد. نوشت ماگات جان می کند بازیکنانش را تحت فشار قرار دهد، ولی دستش برای همه رو بود و همه چیز را می کشید به نوعی موش و گربه بازی بی ثمر. نوشت رویارویی ماگات و بازیکنان تیم را به ورطه بحران کشاند...
در طوفان برپا شده حول کتابش خیلی ها برای لام خط و نشان کشیدند: میشائیل بالاک، یواخیم لو، اوتمار هیتسفلد، ماگات، فولر و خیلی ها درخواست کردند بازوبند کاپیتانی تیم ملی را از او بگیرند. ولی با فرو نشستن هیجانات اولیه همه دریافتند آن چه لام نوشته حداقل بازتابنده بخشی از نقطه ضعف های مربیان زیر سئوال رفته اش بوده. چنان که کلینزمن در ایالات متحده هم به بن بست رسید و فلسفه ون گل در منچستر یونایتد تکرار طوطی وار سخنان سابقش خوانده شد. فولر پس از ترک تیم ملی آلمان روی نیمکتی دوام نیاورد و به پست مدیر ورزشی قناعت کرد. ماگات پس از ترک بایرن جایی دوام نیاورد و اکنون در چین بسر می برد...
فیلیپ لام وداع کرده. با هشت قهرمانی بوندسلیگا، شش جام حذفی، یک بار فتح لیگ قهرمانان و یک مدال جام جهانی. وداع کرده و با همان ترکیب پسر بچه گانه اش گفته "... امیدوارم روزی بگویند بازیکن خوبی بود، همین". ولی فیلیپ بیش از یک بازیکن خوب بود. فیلیپ به "بازتعریف مدافع کناری" دست زد و کتابی نوشت که هیچ بازیکنی شهامت نوشتنش را نداشت.