اهنگ شصت از سینا حجازی

یادته روزاول چه موشی بودی!
از شدت خوشحالی در شرف بیهوشی بودی...

یادته بهم میگفتی از همه بریدی و
یه عمر دنبال من و، که باهاش میجوشی بودی...

منه ساده ابله باورت کردم تورو راه دادم
بهات کم بود، خودم بهت زیاد بها دادم

انقده روبه روی، تو که نه! روبه روی عشق خم شدم
شبیه هر جونوری به غیر از آدم شدم

اومدی گفتی سرده قلبم، کمکم کن
گفتی سرده پردرده قلبم، کمکم کم

اومدی گفتی عاشقترینی، واسه من
نزار به تنهایی برگردم، کمکم کن

خدا این عاشقا پر نبوغن
خدایا اسطوره دروغن

خدا این عاشقا پر نبوغن
خدایا اسطوره دروغن

فکر میکردم زمین نمیخورم ادعام میشد بد
دیدی که آخرش عشق اومد منو زمین زد

دیدی دنیام افتاده دستت
گفتی خب این که به پام نشسته
بزار بعدی رو امتحان کنم

خوب عاشق بودی!

ناز شستت...

دیدی دنیام افتاده دستت
گفتی خب این که به پام نشسته
بزار بعدی رو امتحان کنم

ناز شستت...


فکر میکردم زمین نمیخورم ادعام میشد بد...

بیا تا، حتی اگه قراره، یه هفته کنار هم بمونیم
مثل کف دست باشیم نه مثل شست...! همدیگه رو انقدر نپیچونیم

بیا تا، حتی اگه قراره، یه هفته کنار هم بمونیم
مثل کف دست باشیم نه مثل شست...! همدیگه رو انقدر نپیچونیم

ما حرف رو زدیم و رفتیم، اگه خواستی گوش کن
نخواستی مثل تخم مرغ! بزنش به دیوارو فراموش کن

اگه خوبی رو یاد نگیری بدی به بادت میده
از قبلیا یاد بگیر و الا،روزگار یادت میده!

بیا تا، حتی اگه قراره، یه هفته کنار هم بمونیم
مثل کف دست باشیم نه مثل شست...! همدیگه رو انقدر نپیچونیم

بیا تا، حتی اگه قراره، یه هفته کنار هم بمونیم
مثل کف دست باشیم نه مثل شست...! همدیگه رو انقدر نپیچونیم...