در ام پی فور عضو شوید برای ثبت دیدگاه، اشتراک کانال ها و ویدیوها.
avayeiraniکاربر avayeirani
بنیامین بهادریکانال بنیامین بهادری
خسته و درمونده بودم
از همه جا رونده بودم
به هر خونه میرسیدم
میهمون نا خونده بودم
هیچکی حسابم نمیکرد
هیچکی جوابم نمیداد
از تشنگی میمردمو
هیچکسی آبم نمیداد
یه مدته مدینی بود
تو غصه ای شدید بودم
هر ماه غروب جمعه ای
که خیلی نا امید بودم
فرشته ی مهربونی
منو دوباره زنده کرد
اون که بادست کوچیکش
بزرگا رو شرمنده کرد
بانوی کوچولوی من
راس راسی خیلی خانومه
چشمای من تا زنده ام
فقط به دست بانومه
بانوی من دختریه
که خیلی سختی کشیده
میگن توی سه سالگی
مزه ی مرگ و چشیده
صبح که ندیرونه بوده
باغصه هم خونه بوده
باهاش نامهربون بودن
با اینکه دوردونه بوده
کاشکی میشد تو اون روزا
ماهابودیم تو شهر شام
دست به سینه وامیستادیم
صف به صف و با احترام
تاهرچی که دلت میخواس
برات فراهم بکنیم
شاید بتونیم یه کمی
غصه هاتو کم بکنیم
یه روسری ای می خریدیم
که آبیش آسمونی بود
یه پیرهنی که تازگیش
مناسب مهمونی بود
اما شما شاهزاده این
گدای قصه تون منم
پیش شما کم میارم
حرف های کوچیک میزنم
من میدونم فرشته ها
پرمیزنن دور سرت
فرشته ی آسمونی
منو بگیر زیر پرت ♫♫