آهنگ راز گریه - همایون شجریان و محسن چاوشی

متن آهنگ راز گریه - همایون شجریان و محسن چاوشی
آبی که از این دیده چو خون میریزد
خون است بیا ببین که چون میریزد
پیداست که خون من چه برداشت کند
دل میخورد و دیده برون میریزد
دل میخورد و دیده برون میریزد
دلم تا عشقباز آمد در او جز غم نمی بینم
دلی بی غم کجا جویم که در عالم نمی بینم
دمی با همدمی خرم ز جانم بر نمی آید
دمم با جان برآید چون که یک همدم نمی بینم
آبی که از این دیده چو خون میریزد
خون است بیا ببین که چون میریزد
پیداست که خون من چه برداشت کند
دل میخورد و دیده برون میریزد
میروی و گریه می آید مرا اندکی بنشین که باران بگذرد
میروی و گریه می آید مرا اندکی بنشین که باران بگذرد
مرا رازیست اندر دل به خون دیده پرورده
ولیکن با که گویم راز چون محرم نمی بینم
قناعت می کنم با درد چون درمان نمی یابم
تحمل می کنم با زخم چون مرهم نمی بینم
میروی و گریه می آید مرا اندکی بنشین که باران بگذرد