آهنگ هفت تیر چوبی از مهرزاد امیر خانی

متن آهنگ هفت تیر چوبی از مهرزاد امیر خانی
اینجا کنار خانه هایه پر هیاهو

مردی ابوس و تند خو همسایه ی ماست

گاهی تماشا میکنم رفتار او را

یک حلقه در دسته چپش دارد و تنهاست

از پنجره گاهی به جایه دو دستی زل میزند کنج لبش سیگار دارد

من فکر کردم خاطرات مرد تنها با یک نفر در این شلوغی کار دارد

در بالکن هی دانه می ریزد ولی خب هرگز کبوتر هم نشد راهه نجاتش

جایه کسی در خانه اش خالیست انگار

او زنده ماند با تمام خاطراتش

با هیچکس کاری ندارد این غریبه

انگار کور و کر به دنیا آمدست و تو

او محکم و مغرور و پابرجاست اما

مثله درخت کهنه ای پوسیده از تو

گم میشود در عمق دنیایه ی عجیبش

با قطعه ی ریچارد کلایدرمن همیشه

تیری به قلبش خورده اما او نمرده

این میشود پایان یک رفتن همیشه

تکست آهنگ هفت تیر چوبی مهرزاد امیرخانی

تو زنده میمانی که در سیگار هایت دنبال نوعی مرگ تدریجی بگردی

با حس طعم وحشی و سرد اتانیوم

دنبال فرمی تازه از گیجی بگردی

تو زنده میمانی و در هر لحظه از عمر

صد بار میمیری نمیمیری که باشی

گاهی هوس داری که با هفت تیر چوبی

مغز خودت را رویه احساست بپاشی

حس میکنم در درد هایش عشق دارد

هرکس که بود او فراموشش نکرده

حتی گذشت سال هایه تلخ تقویم

باری کم از غم هایه بر دوشش نکرده

حس میکنم چیزی شده افسوس مرد است

چیزی نمی گوید برایه ابرویش

دکتر برایه سرفه اش دارو نوشته

من بغض میبینم سر راهه گلویش

من بغض میبینم تهه فنجان دوم

که او سر میزش همیشه میگذارد

قدری خمید شانه هایه استوارش

کوه است اما قدر دریا درد دارد

مرد غریبه مرد تنها مرد مرموز

دق میکند روزی همانجا پشت ان میز

وقت دقیقش را نمیدانم ولکن حس میکنم

با اولین باران پاییز