در ام پی فور عضو شوید برای ثبت دیدگاه، اشتراک کانال ها و ویدیوها.
z.mohammadiکاربر z.mohammadi
علیرضا آذرکانال علیرضا آذر
متن دکلمه هم مرگ با صدای علیرضا آذر
لیلی بنشین خاطره ها را رو کن / لب وا کن و با واژه بزن جادو کن
لیلی، بنشین خاطره ها را رو کن / لب وا کن و با واژه بزن جادو کن
لیلی تو بگو، حرف بزن، نوبت توست / بعد از منو جان کندن من، نوبت توست
لیلی، مگذار از دم خود دود شوم / لیلی مپسند این همه نابود شوم
لیلی بنشین سینه و سر آوردم مجنونمو خونا به جگر آوردم
مجنونم و خون در دهنم میرقصد / دستان جنون در دهنم ، میرقصد
مجنون تو هستم که فقط گوش کنی / بگذاریمو باز فراموش کنی
دیوانه تر از من چه کسی هست، کجاست؟ / یک عاشق اینگونه از این دست ، کجاست؟
تا اخم کنی دست به خنجر بزند / پلکی بزنی به سیم آخر بزند
تا بغز کنی درهمو بیچاره شود / تا آه کشی، بند دلش پاره شود
ای شعله به تن، خواهر نمرود، بگو / دیوانه تر از من چه کسی بود؟ بگو
آتش بزن این قافیه ها سوختنیست / این شعر پر از داغ تو آتش زدنیست
ابیات روانی شده را دور بریز / این درد جهانی شده را، دور بریز
من را بگذار عشق زمین گیر کند / این زخم سراسیمه مرا پیر کند
این پچ پچه ها چیست؟ رهایم بکنید / مردم خبری نیست، رهایم بکنید
من را بگذارید که پامال شود / بازیچهی اطفال کهنسال شود
من را بگذارید به پایان برسد / شاید، لتو پارم به خیابان برسد
من را بگذارید بمیرد، به درک / اصلا برود ایدز بگیرد، به درک
من، شاهد نابودی دنیای منم / باید بروم دست به کاری بزنم
حرفت همجا هست، چه باید بکنم؟ / با این همه بن بست، چه باید بکنم؟
لیلی، تو ندیدی که چه با من کردند / مردم چه بلاها به سرم آوردند
من عشق شدم مرا نمی فهمیدند / در شهر خودم مرا نمی فهمیدند
این دغدغه را تاب نمی آوردند / گاهی، همگی مسخره ام می کردند
بعد از تو به دنیای دلم خندیدند / مردم، به سراپای دلم، خندیدند
در وادی من چشم چرانی کردند / در صحن حرم تکه پرانی کردند
در خانهی من، عشق خدایی میکرد / بانوی هنر هنرنمایی میکرد
من، زیستنم قصهی مردم شده است / یک تو وسط زندگی ام، گم شده است
اوضاع، خراب است، مراعات کنید / ته ماندهی آب است، مراعات کنید
از خاطره ها شکرگذارم بروید / مال خودتان دارو ندارم، بروید
لیلی، تو ندیدی که چه با من کردند / مردم چه بلاها به سرم آوردند
من، از به جهان آمدنم دلگیرم / آماده کنید چوخه را، میمیرم
در آینه یک مرد شکستهست هنوز / مرد است که از پا ننشستهست هنوز
یک مرد که از چشم تو افتاد شکست / مرد است ولی خانهات آباد، شکست
در جادهی خود یک سگ پا سوخته بود / لب بر لبو دندان به زبان دوخته بود
در مسند آوار اگر جغد منم / باید که در این فاجعه پرپر بزنم
اما اگر این جغد به جایی برسد / دیوانه اگر به کدخدایی برسد
ته ماندهی یک مرد اگر برگردد / صادق، سگ ولگرد اگر برگردد
معشوق اگر زهر محیا بکند / داوود نباشد که دری وا بکند
این خاطرهی پیر، به هم میریزد / آرایش تصویر، بهم میریزد
ای روح، مرا تا به کجا میبریام / دیوانهی این سراب خاکستریام
میسوزمو میمیرمو جان میگیرم / با این همه هربار، زبان میگیرم
در خانهی من پنجره ها می میرند / بر زیر و بم باغ، قلم می گیرند
این پنجره تصویر خیالی دارد / در خانهی من مرگ توالی دارد
در خانهی من سقف فرو ریختنیست / آغاز نکن این الک آویختنیست
بعد از تو جهان دگری ساختهام / آتش به دهان خانه انداختهام
بعد از تو خدا خانه نشینم نکند / دستان دعا بدتر ازینم نکند
من پای بدی های خودم می مانم / من پای بدی های توهم می مانم
لیلی، تو ندیدی که چه با من کردند / مردم چه بلاها به سرم آوردند
آوارهی آن چشم سیاهت شدهام / بیچارهی آن طرز نگاهت شدهام
هربار مرا می نگری می میرم / از کوچهی ما می گذری، می میرم
سوسو بزنی شهر چراغان شده است / چرخی بزنی آینه بندان شده است
لب باز کنی آتشی افروخته ای / حرفی بزنی دهکده را سوخته ای
بد نیست شبی سر به جنونم بزنی / گاهی سرکی به آسمونم بزنی
من را به گناه بی گناهی کشتی بانوی شکار، اشتباهی کشتی
بانوی شکار، دست کم میگیری؟ / من جان دهم آهسته توهم می میری
از مرگ تو جز درد مگر می ماند؟ / جز واژهی برگرد، مگر می ماند؟
این ها همه کم لطفی دنیاست عزیز / این شهر مرا با تو نمی خواست، عزیز
دیوانه ام، از دست خودم سیر شدم / با هرکس هم نام تو درگیر شدم
ای تف به جهان تا ابد، غم بودن / ای مرگ بر این، ساعت بی هم بودن
یادش همه جا هست، خودش نوش شما / ای ننگ برو مرگ بر آغوش شما
شمشیر بران دست که برگردنش است / لعنت به تنی که در کنار تنش است
دست از شبو روز، گریه بردار گلم / با پای خودم میروم این بار، گلم