در ام پی فور عضو شوید برای ثبت دیدگاه، اشتراک کانال ها و ویدیوها.
delawaکاربر delawa
ایرج بسطامیکانال ایرج بسطامی
بهداد بابایی:سهتار
بهرام ساعد: تار
پرویز مشکاتیان: سنتور
جمشید محبی: تنبک
حسن مقدم: تارباس
حسن ناهید: نی
سعید نعیمیمنش: سنتورباس
سیاوش پورفضلی: تارباس
شهرام اعتمادی: تار
کورش بابایی: کمانچه
کیوان ساکت: تار
محمد آذری: سنتور سوپرانو
محمد دلنوازی: بربط
مسعود حبیبی: دف
منوچهر باستانسپر: ویلنسل
منوچهر غیوری: نی
مهرداد جوادیان: کمانچه
مهیارفیروزبخت: ویلن – کمانچه
این اسامی از آلبوم صوتی برداشته شده است
سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
به فتراک جفا دلها چو بربندند بربندند
ز زلف عنبرین جانها چو بگشایند بفشانند
به عمری یک نفس با ما چو بنشینند برخیزند
نهال شوق در خاطر چو برخیزند بنشانند
چو منصور از مراد آنان که بردارند بر دارند
بدین درگاه حافظ را چو میخوانند میرانند
سرشک گوشه گیران را چو دریابند در یابند
رخ مهر از سحرخیزان نگردانند اگر دانند
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
که با این درد اگر دربند درمانند درمانند
بعد از این دست من و دامن آن سرو بلند
که به بالای چمان از بن و بیخم برکند
حاجت مطرب و می نیست تو برقع بگشا
که به رقص آوردم آتش رویت چو سپند
گفتم اسرار غمت هر چه بود گو میباش
صبر از این بیش ندارم چه کنم تا کی و چند
جز به زلف تو ندارد دل عاشق میلی
آه از این دل که به صد بند نمیگیرد پند
باز مستان دل از آن گیسوی مشکین حافظ
زان که دیوانه همان به که بود اندر بند
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
بی دلی در همه احوال خدا با او بود
او نمیدیدش و از دور خدا را میکرد
مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش
کو به تأیید نظر حل معما میکرد
گفت آن یار کز او گشت سر دار بلند
جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد
گفتم این جام جهان بین به تو کی داد حکیم
گفت آن روز که این گنبد مینا میکرد
ای خطه ایران مهین، ای وطن من
ای گشته به مهر تو عجین جان و تن من
دور از تو گل و لاله و سرو و سمنم نیست
ای باغ و گل و لاله و سرو و سمن من
تا هست کنار تو پر از لشکر دشمن
هرگز نشود خالی از دل محن من
دردا و دریغا که چنان گشتی بی برگ
کاز بافته خویش نداری کفن من
و امروز همی گویم با محنت بسیار
دردا و دریغا وطن من وطن من