در ام پی فور عضو شوید برای ثبت دیدگاه، اشتراک کانال ها و ویدیوها.
barishsesiکاربر barishsesi
barishsesiکانال barishsesi
خرگوش کوچولویی روی تنه درختی نشسته بود. او به پدرش گفت: پدر زود باش مرا برای گردش به جنگل ببر. همین وقت سنجاب و برادر کوچکش و خرگوش کوچولو اصرار کردند که آنها را به گردش ببرد. پدر خرگوش به یک تنه درخت طنابی بست و با تمام قدرتش کشید اما تلاشش بیفایده بود و ثمری نداشت. این کتاب در 12 صفحه وزیری رنگی مصور با موضوع ”داستان حیوانات“ در سال 1398 به زبان ترکی آذربایجانی توسط انتشارات دنیزچین به چاپ رسید. شما هماکنون میتوانید از طریق همین صفحه سفارش خود را در سایت باریش سسی ثبت نمایید.
https://www.barishsesi.com
https://www.instagram.com/barishsesi/
https://telegram.me/barishsesi