در ام پی فور عضو شوید برای ثبت دیدگاه، اشتراک کانال ها و ویدیوها.
shortstoryکاربر shortstory
داستان کوتاهکانال داستان کوتاه
داستان کوتاه شنل قرمزی يك روز مادر شنل قرمزي يه سبد ميوه به شنل قرمزي داد تا براي مادربزرگش ببره. ناگهان گرگي جلوي راهش سبز شد و از شنل قرمزي پرسيد كجا ميره. شنل قرمزي هم براش توضيح داد. تو اين فاصله گرگ بد جنس با سرعت دويد سمت خونه مادربزرگ تا اونو بخوره. ولي مادربزرگ خونه نبود. بنابراين لباس مادر بزرگ رو پوشيد تا شنل قرمزي رو بخوره. ولي مادربزرگ از راه رسيد و گرگ بدجنس رو... ادامه داستان را دنبال کنید.