در ام پی فور عضو شوید برای ثبت دیدگاه، اشتراک کانال ها و ویدیوها.
elham.mکاربر elham.m
عطر زیبای شعرکانال عطر زیبای شعر
گرگ هاری شده ام،
هرزه پوی و دله دو
شب درین دشت زمستانزده بی همه چیز
میدوم ، برده ز هر باد گرو.
چشمهایم چو دو کانون شرار ،
صف تاریکی شب را شکند.
همه بی رحمی و فرمان فرار.
گرگ هاری شده ام، خون مرا ظلمت زهر
کرده چون شعله چشم تو سیاه
تو چه آسوده و بیباک خرامی به برم!
آه ، میترسم ، آه!
آه ، میترسم از آن لحظه پر لذت و شوق
که تو خود را نگری ،
مانده نومید ز هرگونه دفاع ،
زیر چنگ خشن وحشی و خونخوار منی.
پوپکم ! آهوکم !
چه نشستی غافل !
کز گزندم نرهی ، گرچه پرستار منی.
من ازین غفلت معصوم تو ای شعله پاک !
بیشتر سوزم و دندان به جگر میفشرم.
منشین با من ، با من منشین !
تو چه دانی که چه افسونگر و بی چا و سرم ؟
تو چه دانی که پس هر نگه ساده من ،
چه جنونی ، چه نیازی ، چه غمی ست ؟
یا نگاه تو ، که پر عصمت و ناز ،
بر من افتد ؛ چه عذاب و ستمی ست .
دردم این نیست ولی ،
دردم این است که من بی تو دگر
از جهان دورم وبی خویشتنم .
پوپکم ! آهوکم !
تا جنون فاصله ای نیست ازینجا که منم.
مگرم سوی تو راهی باشد،
- چون فروغ نگهت –
- ورنه دیگر به چه کار آیم من
- بی تو ؟ - چون مرده چشم سیهت. –
منشین اما با من ، منشین.
تکیه بر من مکن ای پرده طناز حریر !
که شراری شده ام.
پوپکم ! آهوکم !
گرگ هاری شده ام .
مهدی اخوان ثالث